سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانش را برای غیر خدا فرا گیرد یا با آن غیر خدا را اراده کند، جایگاهش را در آتش تدارک کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----12273---
بازدید امروز: ----4-----
جستجو:
حاجی - حاج آقا
 
 
  • درباره من
  • موضوعات وبلاگ
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • آوای آشنا
  • پاچه خواری از رئیس جمهور جناب آقای دکتر احمدی نژاد
    نویسنده: حاجی چهارشنبه 85/6/22 ساعت 3:0 صبح

     

    ای هلو

     ای آلبالو

     ای عدالت

     ای وام ده میلیون تومنی

     ای دکتر

     ای ارزانی

     ای حضور زنان در ورزشگاه

     ای فرهنگ دینی

     ای ......

    .

    .

    .

     

     


        نظرات دیگران ( )

  • ما تحت های سنگین
    نویسنده: حاجی یکشنبه 85/6/5 ساعت 11:0 عصر

        یه چیزی که توجه منو در مساجد به خود جلب کرده اینه که هرکسی وارد مسجد میشه ، نزدیک ترین جا به در خروجی مسجد را نشانه گیری کرده و چنان اتراقی در آنجا می کنه که هیچ عامل فیزیکی و شیمیائی باعث نمیشه حتی  یه تکونی به خودشون بدند ، حالا چه برسه به اینکه بخوان برندو صفوف نمازو کامل کنند حالا چی کار دارند که آداب مسجد چیه ( تا صف جلویی تکمیل نشده نباید تو صف بعدی باستیم ) و جالب تر اینکه در روایات آمده که اگر مردم فضیلت نماز در صف اول جماعت را می دونستند برای ایستادن درصف اول جماعت به روی هم شمشیر می کشیدند.

     جدای ازاینکه ادب و نظم این رو می طلبه اما ( امان از ما تحت های سنگین )

     


        نظرات دیگران ( )

  • ریشه کن کردن فقر یا فقیر
    نویسنده: حاجی شنبه 85/6/4 ساعت 8:20 صبح

    خدا رحمت کنه امامو ، این همه سفارش این پا برهنه ها رو کردند ، این همه گفتند: همه چیز این نظام همینا هستند .

    این همه رهبر عزیزمون سفارش  می کنند که بابا به داد این ، فقیر بیچاره ها برسید ، هی اینقر آمار به من ندهید که چند درصد فقر چطور شده چند درصد فقر فلان شده چند درصد بی سار شده ، باید مردم با چشمشون ببینن ، سر سفره هاشون  ببینن و حس کنن .

    اما الحمد الله خوب می بینیم بعضی از این مسئولین  بی درد و مرفه و درد نچشیده یا درد از یاد برده و یا از خدا بی خبر چنین درصدد ریشه کن کردن مصتضعفین هستند و آبرو و خدمات آن دسته از مسئولین با وفا و خدمت گزار را هم از بین می برند .

    یه وقتی من با خودم می گم شاید اینها فرق بین ریشه کن کردن فقر با فقیر را نمی دانند ............

    .....اما نه ، نباید اینقدر خوش بین بود .

    بابا یکی نیست به اینا بگه مگه چه کسایی سوار اتوبوس های شرکت واحد مشن ، آیا غیر از اینه که بدبخت بیچاره های جامعه با آن سرو کار دارن .

    هر کسی یه کم دستش به دهنش رسیده رفته یه ماشین خریده انداخته زیر پاش ، حالا هی این از خدا بی ..........( لا اله الا الله )

    چرا هی بلیط شرکت واحد را گرون می کنن _ چرا _ برای چی _ برای کی .................

    بابا مگه این طلبه های بدبخت چقدر شهریه می گیرن ، آخه با این شهریه ای که صد هزار تومان هم نمی شه  چی کار کنیم  _ به کی بدیم ....

     قست وام بدیم یا به شرکت واحد بدیم ... حالا این طلبه هاش ، بقیه اقشار کم درآمد جامعه هم همینطور........

    حرف که بزنیم می گن مملکت آخوندی خوتون کردین.........

    ((به مناسبت افزایش بلیط های شرکت واحد شهر مقدس قم))


        نظرات دیگران ( )

  • خدا خررو شناخت شاخش نداد
    نویسنده: حاجی پنج شنبه 85/6/2 ساعت 1:0 صبح

    یکی نیست به بعضی از این آدمای مجتمع ما (شهید مطهری در پردیسان) بگه ای بابا پس کی میخواین آدم بشید ، دیگه دارید پیر میشید .

    ((ورداشتند طوماری پر کردند (چند نفری که میخوان خوناشونو بفروشن) اونم با پول شارژ ماهیانه همه ی مجتمع ))

    که چرا خانه های خود را ارزان می فروشید ،‌ که خانه های ما اله و بله و اگه خونه های خود را گران نفروشید در حق ما خیانت کردید اما بشکر خدا چند روزی از آویزان کردن این طومار نگذشته بود که آجر نمای ساختمان بلوک 2 در هم فرو ریخت و جالب اینکه ریزش روبه روی همان طوماری بود که از مزایای مجتمع شهید مطهری گفته بود . ( بحمد الله)

    تا اینکه طومارشان راشبانه جمع کردند .

     اما برایتان بگویم از مزایای مجتمع شهید مطهری:

    اول -  خانه هایی است به اندازه قفس مرغ

    دوم- از پدر بزرگهای  ساختمان های پردیسان به حساب می آید

    و سوم - چه بگویم از راه پله های چرک و کثیف و سنگ نشده و حتی رنگ روغنی نشده آن

    و چهارم - از  باریدن آب  فاضلاب های طبقات فوقانی بر سر همسایه های پایینی 

    و پنجم -  چه بگویم از مصالح خراب و فرسوده از  سیم های پوسیده ی  تلفن گرفته ...

    تا کاشی های دسته چندم کج و موج کار شده ی سرویس ها................

    و کوتا ه  سخن اینکه شنیدن کی بود مانند دیدن

     و خدایش بیامرزد شرکت سا ختمان سازی نورگستر را 


        نظرات دیگران ( )

  • سفری به اصفهان
    نویسنده: حاجی یکشنبه 85/5/29 ساعت 9:0 صبح

     

    .......من آخوند سوار نمی کنم ماشین پنچر مشه . بعضی به راننده اسرار کردند که ایشان از علماء است و بلاخره با اسرار زیاد قبول کرد ، پس از حرکت نزدیکای مورچه خورت ماشین پنچر شد .

    حالا خر بیار و باقالی بار کن راننده شروع کرد به بد و بیرا گفتن به حاج آقا شیخ مهدی ، شیخ هم هیچی نگفت .

    .....من همین جا شیخو پیاده میکنم ....

    در همین حال راننده تنگش می گیره می ره کناری در بیابون که قضاء حاجت کنه ،‌که یه مرتبه صداش بلند میشه آآآآآآآآآخ به دادم برسید:

     منو مار گزید .

    مردم دویدند راننده رو آوردند ، او فریاد می زد که به دادم برسید .

    اتفاقاً همه هم می دونستند که این بلا برای چی به سره راننده بدبخت اومد .

    گفتند حاج شیخ اونو ببخشید اشتباه کرده شیخ گفت ، اونو بیارید ببینم .

    با بزرگواری تمام دست به جای مار گزیدگی گذاشت فوراً آروم شد .

    ..راننده روی دست و پای آقا افتاد ........ اتفاقاً راننده دیگه از مریدان آیت الله حاج شیخ مهدی حکمی شد. 

     

     


        نظرات دیگران ( )

  • زن ذلیل
    نویسنده: حاجی جمعه 85/5/27 ساعت 1:3 صبح

    اینقدر آدم زن ذلیل باشه نوبره

    د ..... آقای سیروس مقدم اینکه اسم فیلمتو (( نرگس )) گذاشتی هیچ!!!حالا به خاطر یه زن گرفتن شوکت ببین ، چه سرو صدایی به راه انداختی !!!

     این مردک ، آقا شوکتو می گم اگه همه کارش اشتباه بود ،  این یه کارش انقدا بد نبود ،‌ که این طور ذلیلش کنی

    این همه توی فیلم زمینو آسمونو اذیت کرد هیچی نشد حالا یه زن گرفته اینقدر این سکانس ها رو وحشتناک جلوه دادی ، انگاری بزرگترین جرم و جنایتو انجام داده

    اما من به شما بگم اگر می خواهی با این کارا مردای مارا بترسونی باید بگویم که سخت در اشتباه هستی چرا که:

    مردای ما شیرن ..................................پاکتی ، پاکتی

     

     

     


        نظرات دیگران ( )

  • اولین حرف ، آخر عشقه
    نویسنده: حاجی جمعه 85/5/27 ساعت 12:48 صبح

    …….یک تکه کاغذ روزنامه که عکس یک دختر زیبا و زیرش نوشته بود ((زیباترین دختر روزگار !)) را در آورد.

    - آقایان من درباره این عکس از شما یک سوال می کنم : اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع (عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد ) و هزار سال هم زندگی زناشوئی با کمال خوشروئی و بدون غصه یا اینکه یک بار جمال علی علیه السلام را زیارت و ملاقات کنید کدام را انتخاب می کنید ؟!!

    - آقایان !واقعیت را بگویید جانماز هم آب نکشید

    کاغذ را نخست مدیر مدرسه گرفت و نگاهی که کرد خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی کلامی گفت:

    سیدمحمد ! من یک چیزی بگویم به مادرت نگویی !

    معلوم شد نظر آقا چیست !؟ و همه زدند زیرخنده

    کاغذ را به دومی دادند نگاهی به عکس کرد : آقا شیخ اختیار داری! وقتی آقا ( مدیرمدرسه )  این طور فرمودند، مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم ؟و باز همه خندیدند

    نفرسوم گفت این روایت از علی علیه السلام معروف است که فرمودند ای حارث حمدانی هرکس بمیرد مرا ملاقات می کند ، پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی علیه السلام را ملاقات می کنیم باز همه زدند زیر خنده

    کاغذ را که دست من دادند دیدم نمی خواهم عکس را نگاه کنم لذا آنرا به نفر بعدی رد کردم و گفتم :

    ((من یک لحظه دیدارعلی علیه السلام را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم !))

    این را که گفتم یک وقت دیدم حالت خیلی عجیبی به من دست داد . تا آن وقت چنین حالتی ندیده بودم . دیدم یک اتاق بزرگی است وآقایی در صدر مجلس نشسته است پرسیدم این آقا کیست ؟

    .. این آقا خود علی علیه السلام است .

    (( من سیر او را نگاه کردم)) یک وقت هوش آمدم و دیدم…..

    علامه محمد تقی جعفری

     

     

     

     


        نظرات دیگران ( )

  • عکس
    نویسنده: حاجی چهارشنبه 85/5/4 ساعت 8:49 صبح


        نظرات دیگران ( )